بهترم. وقتهایی که بهتر میشوی چیزهای سختتر میآیند. چشم باز میکنی میبینی تنت مال خودت نیست و داری مینویسی مصیبت. به تن تکان خورندهی مادرم فکر میکنم و مادرش. چه قدر آدم دارم که به آنها فکر کنم.
باید قوی بمانم. به سهم خودم. برای تین که همه عزادارند و من باید قوی بمانم.
+ پسر خالهام را از دست دادیم. من از دست دادن را مرور کرده بودم اما مواجه نه. گیجم. و کاش صبر بدهد به همه و مادرش.
۵۶- کاش میدانستم آن جملهها هنوز هستند یا نه؟
فکر ,قوی ,مادرش ,خالهام ,دادن ,مرور ,از دست ,باید قوی ,و مادرش ,دست دادیم ,را مرور
درباره این سایت